ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر شد


لب پرشکوه گردد چون صدف خالی ز گوهر شد

کند اقبال دنیا سخت، دلهای ملایم را


نمی گیرد به خود نقش نگین چون موم عنبر شد

سبکسیرست دولت، پایداری برنمی تابد


ازان ظلمت ز آب زندگی رزق سکندر شد